ما
آنگاه که لبهایت را روی لبهای من میگذاری، نیمی از روح مرا میمکی و نیمی از روح خود را در من میدمی.. و وقتی لبهایت را از روی لبهایم برمیداری نه «من»ای هست و نه «تو»ای.. هرچه هست «ما»ست..!
آنگاه که لبهایت را روی لبهای من میگذاری، نیمی از روح مرا میمکی و نیمی از روح خود را در من میدمی.. و وقتی لبهایت را از روی لبهایم برمیداری نه «من»ای هست و نه «تو»ای.. هرچه هست «ما»ست..!
.. و تن ات رازی است جاودانه که در خلوتی عظیم با من اش در میان می گذارند. تن تو آهنگی ست و تن من کلمه یی که در آن می نشیند تا نغمه یی در وجود آید: سرودی که تداوم را می تپد ..
وبلاگ خیلی قشنگی داری خیلی از خوندنش لذت بردم... این متن هم خیلی رمانتیک بود[نیشخند] به منم سری بزن[گل][ماچ]
و درخشيدن عريانيمان، چون فلس ماهيها در آب... خيلي حس خوبي داشت همين 2 خطي كه نوشتي! خييييييلي! هميشه مثل امروز يه حرف ناب تازه داشته باش غزال!
وبلاگ قشنگی داری. خیلی قشنگ تر از چیزی که انتظار داشتم. واست تو یاهو هم پیغام گذاشتم. اگه میشه یه offline واسم بزار. منتظرم! tnx
بیب[نیشخند]